یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است که از خاور به مرز ایران و افغانستان و از جنوب به دهستان طبس مسینا و از باختر به دهستان زهان و از شمال به بخش خواف محدود است و قراء مهم آن بهناباد و آبیز است که نخستین 612 تن و دومین 1369 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است که از خاور به مرز ایران و افغانستان و از جنوب به دهستان طبس مسینا و از باختر به دهستان زهان و از شمال به بخش خواف محدود است و قراء مهم آن بهناباد و آبیز است که نخستین 612 تن و دومین 1369 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در پنج هزارگزی جنوب باختری فومن. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل مرطوب مالاریائی. دارای 60 تن سکنه میباشد. طالشی زبانند. از کشت رودخان مشروب میشود. اهالی به ذغال فروشی و کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی: شال بافی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در پنج هزارگزی جنوب باختری فومن. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل مرطوب مالاریائی. دارای 60 تن سکنه میباشد. طالشی زبانند. از کشت رودخان مشروب میشود. اهالی به ذغال فروشی و کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی: شال بافی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 26هزارگزی شمال باختری کرمانشاه، با 163 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5) دهی از دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش، واقع در 8هزارگزی خاور هشتپر با 1095 تن سکنه، آب آن از گرگانرود و چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) نام کوهی است به اصفهان، (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 26هزارگزی شمال باختری کرمانشاه، با 163 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5) دهی از دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش، واقع در 8هزارگزی خاور هشتپر با 1095 تن سکنه، آب آن از گرگانرود و چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) نام کوهی است به اصفهان، (یادداشت مؤلف)
نام ناحیه ای است در جانب جنوبی شهر لار، و طرف جنوبی این ناحیه را دریای فارس فراگرفته است، درازای آن ازکهفرخان مغو تا مقام نخیلو 25 فرسخ و پهنا از ابوالعسکر تا چیرو هفت فرسخ است، (از فارسنامۀ ناصری) از بلوکات ناحیۀ عباسی، طول 105 وعرض 42 کیلومتر، در جنوب شرقی لار واقع شده و مرکز آن بندر چارک است و 36 قریه دارد، (یادداشت مؤلف) نام ناحیه ای است در رامجرد فارس و در جنوب آن شهر واقع گشته است، (از فارسنامۀ ناصری) نام ناحیه ای است در فسا به فارس در میانۀ جنوب و مشرق آن شهر، (از فارسنامۀ ناصری) نام ناحیه ای است در کوه کیلویۀ فارس، (از فارسنامۀ ناصری)
نام ناحیه ای است در جانب جنوبی شهر لار، و طرف جنوبی این ناحیه را دریای فارس فراگرفته است، درازای آن ازکهفرخان مغو تا مقام نخیلو 25 فرسخ و پهنا از ابوالعسکر تا چیرو هفت فرسخ است، (از فارسنامۀ ناصری) از بلوکات ناحیۀ عباسی، طول 105 وعرض 42 کیلومتر، در جنوب شرقی لار واقع شده و مرکز آن بندر چارک است و 36 قریه دارد، (یادداشت مؤلف) نام ناحیه ای است در رامجرد فارس و در جنوب آن شهر واقع گشته است، (از فارسنامۀ ناصری) نام ناحیه ای است در فسا به فارس در میانۀ جنوب و مشرق آن شهر، (از فارسنامۀ ناصری) نام ناحیه ای است در کوه کیلویۀ فارس، (از فارسنامۀ ناصری)
مرکّب از: ’زمین’ + ’کوب’، کوبنده، (حاشیۀ برهان چ معین)، زمین کوبنده. (فرهنگ فارسی معین)، کوبندۀ زمین، کنایه از اسب و شتر و امثال اینها باشد. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : یکی دشت پیمای برنده راغ به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ که اندام و مه تازش و چرخ گرد زمین کوب و دریابر و ره نورد. اسدی
مُرَکَّب اَز: ’زمین’ + ’کوب’، کوبنده، (حاشیۀ برهان چ معین)، زمین کوبنده. (فرهنگ فارسی معین)، کوبندۀ زمین، کنایه از اسب و شتر و امثال اینها باشد. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : یکی دشت پیمای برنده راغ به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ که اندام و مه تازش و چرخ گرد زمین کوب و دریابر و ره نورد. اسدی
دهی است از دهستان ملوپشته بخش نور شهرستان آمل، واقع در 36هزارگزی شمال خاوری بلده، دارای 340 تن سکنه است، آب آن از چشمه سار تأمین می شود، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان ملوپشته بخش نور شهرستان آمل، واقع در 36هزارگزی شمال خاوری بلده، دارای 340 تن سکنه است، آب آن از چشمه سار تأمین می شود، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
زین کوده است که قرپوس و بلندی پیش زین باشد. (برهان). بلندی پیش زین را گویند. (جهانگیری). زین کوده و قاش زین. (ناظم الاطباء). بلندی پیش زین که قرپوس زین خوانند. (فرهنگ رشیدی). قرپوس زین است یعنی بلندی پیش زین... و آن را کوهۀ زین نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج) : به ناوردگه رفت و آنگه چو باد رسید و به زین کوهه سر برنهاد. اسدی. درآمد به هنجار ره ره نورد ز زین کوهه آویخت گرز نبرد. اسدی. به کم زانکه مرغی زند سر در آب ز زین کوهه بربودش اندر شتاب. اسدی. سیرم پشتش از ادیم سیاه مانده زین کوهه رامیان دو راه. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 73)
زین کوده است که قرپوس و بلندی پیش زین باشد. (برهان). بلندی پیش زین را گویند. (جهانگیری). زین کوده و قاش زین. (ناظم الاطباء). بلندی پیش زین که قرپوس زین خوانند. (فرهنگ رشیدی). قرپوس زین است یعنی بلندی پیش زین... و آن را کوهۀ زین نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج) : به ناوردگه رفت و آنگه چو باد رسید و به زین کوهه سر برنهاد. اسدی. درآمد به هنجار ره ره نورد ز زین کوهه آویخت گرز نبرد. اسدی. به کم زانکه مرغی زند سر در آب ز زین کوهه بربودش اندر شتاب. اسدی. سیرم پشتش از ادیم سیاه مانده زین کوهه رامیان دو راه. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 73)